دو تا سوال

 

به نظر شماَ قبل از 23rd، حرف معرف the لازم نیست؟ 

اینی که اینا نوشتن درست تره یا Tehran 23rd Internation Book Fair؟

Accompaniment to the previous post

چند تا از قطعاتی که چند وقته خیلی گوش می دم اینجا گذاشتم. 

 

1. بالاد شماره 3 شوپن در لاماژور- در گوش کردنش عجله نکنید! تحمل داشته باشید. بعدش  دوست دارید اون تم رو که واریاسیون های مختلف داره هی بشنوید، هی دنبالش می گردید.  

2. سوئیت شماره 1 چایکفسکی در رمینور-قسمت اول من عاشق این سوئیتم، مخصوصا قسمت اول و سومش. البته بقیه سوئیتهاش هم قشنگن، مثل سوئیت شماره 4. تا حالا چایکفسکی رو اینجوری کشف نکرده بودم. 

برای این یکی هم زیاد عجله نکنید. شاید تا دقیقه 6 براتون کسل کننده باشه، اما همینکه عاشقش شدین، 6 دقیقه اول هم مثه بقیه دوست خواهید داشت.  

3. سوئیت شماره 1 چایکفسکی در رمینور-قسمت سوم. وای که این کلارینت چه می کنه! توی 1:20 ثانیه اول تمام حرف منو می گیرید. 

4. اپرای مادام باترفلای در سه پرده ی پوچینی- پرده دوم آواز دوم این یکی رو حتما گوش کنید. اسم این آواز Un Bel Di یا یک روز زیباست. 

دوستان فسرده ام، کمی با هم لبخند بزنیم :)

 

سلام

وضعیتی که من الان دارم دقیقا حرفیه که از اوژن یونسکو توی کتاب سرنوشت ساز!!! ممّدعلی اِبرامس* خوندم: "مردمی که در بیهودگی غرق می شوند، فقط می توانند مضحک باشند، رنج هایشان تنها با ریشخند کردن غم انگیز می نماید."**

من هم همیشه همین نیشخند یا لبخندِ ریشخندگونه روی لبامه وقتی به اطرافم نگاه می کنم. البته نمیگم اینا رنجن. می خوام براتون توصیف کنم تا شما هم حس کنید و کمی از این فسردگی در بیاید! مطمئنم همه ی ما در اعماقمون این فسردگی رو حس می کنیم.  فسردگی به خاطر این سکوت بعد از طوفان! به خاطر نومیدی به جای یک امید، به خاطر اینکه هنوز همه چیز بدتر از دیروزه و "روزمره گی روزمرگی روزمردگی" *** .

محلی که توش زندگی می کنیم از نظر طبقاتی، اجتماعی، فرهنگی (مخصوصا) و اقتصادی توی مشهد از 100، نمره ی 10 میگیره. خونه قبلی ی که داشتیم چارتا خیابون بالاتر بود، بزرگتر، آبرومندانه تر، و حیاط هم داشت که من حداکثر استفاده رو ازش می کردم!

چند ساله که اومدیم چارتا خیابون پایینتر، و این چار تا خیابون  پایین خیلی توفیر می کنه! فرض کنید از ولیعصر میرید شوش!

خونه سر دو نبشه، یه چارراه. من تمام کتابا و باند و پیانو الکترونیکی و لپ تاپ  و کلا جهیزیه مو آوردم تو اتاق زیرشیرونیمون، یعنی خرپشتک! شکایتی از این مکان ندارم چون بالاخره حریم خصوصی خوبیه گرچه مجبورم به خاطر تنگی جا همیشه چارزانو یا دو زانو بشینم.

لپ تاپی که با صفحه صفحه ترجمه خریدم دیگه داره کم میاره نامرد. صفحه کلیدش رو زدم ناکار کردم چون میخواستم تمیزش کنم نشد (دوستان در جریان این دست اقدامات بنده هستند!) حالا با صفحه کلید جانبی تایپ می کنم. دی وی دی رام هم که لطف می کنه و جز سی دی و دی وی دی نقره ای چیز دیگه ای نمیگیره. آقای دانایی بزرگ یه بار فرمودند: "بچه ها! بچه ها! بیاین پی سی محسن قاسمی رو ببینید!" کلی خندیدیم!

از اینور دارم کار می کنم یه دفه لپ تاپ خاموش میشه! فکر کنم داغ می کنه طفلک. کولر پدش اتصالی داره، لپ تاپ رو جابجا می کنم تا دوباره قر قر قر... راه بیفته.

تنها لحظات خوشایند لحظاتیه که دارم به سوئیت های چایکوسفکی گوش می دم، با صدای بلند! اما به بهترین جاش که می رسه، صدای رهبر محترم از بلندگوی مسجدی که دقیقا پشت سرم قرار داره میاد و پیرمردای خِلٌوک، لخ لخ کنان و هن هن کنان (بعضا هم پِت پِت کنان!!) به سمت مسجد چرک گرفته می رن. (نمی دونم این آوانگاری ها چقد مختص لهجه مشدیه). چند دقیقه بعد هم اذان با تیونِ (Tune) موسیقی فیلم "خاک سرخ" که همیشه می تونم راحت یکی مثه مجری یوسف-چهرِ برنامه "دیروز امروز فردا" رو تجسم کنم که داره این اذونو میگه. البته همون لحظه دماغم پر میشه از بوی اقاقیا. حیف...بوی به این خوبی باید با یاد بسیجی و پایگاه های اونا عجین بشه.

موقعیکه یکی از اپراهای موتزارت رو گوش می دم همیشه یه فروشنده سیار به جای باریتون یا بیسِ اپرا می خونه : "آی...بیا ببر سه کیلو هزار...آی پیاز انباری...." و این هم thanks to their loudspeakers که outdo باندهای من.

موقع شوپن هم که میرسه، مخصوصا نکتورن هاش، صدای گوشخراش موتورهای 300 هزارتومنی جای تریل ها رو می گیره. جالبه که مثه موتورسوارهای اسکورت رهبری پشت سر هم رژه می رن. واقعا در عجبم که اینا کجا می رن؟ چنان با شتاب و با قیافه های مصمم و درهم، می گازونن و میرن، که هر کس ندونه فکر می کنه پی مهمترین کار دنیا میرن که انجام دادنش هُلی به گوشه ای از چرخ اقتصاد مملکت میده. همین الان هم این اس ام اس از شرکت شریف و نجیب ایرانسل اومد: "12 اردیبهشت بر معلمان، اسوه های همت و کار مضاعف مبارکباد." آخ اگه این ایرانسل گزینه reply می داشت!!!

هر چند وقت یه بار هم می رم سر تمرین پیانو، یکی از سونات های بتهوون، خوب "یک و دو و سه و چهار و...دو فا لابمل دو سل لا بمل سلفامی فا سکوت..." اِ چی قِشَنگِه....دوباره...میزان سوم...اگه مردی حالا بزن... دیگه خسته می شم، ولش کن...

ذره ذره تمام مثقالهای امید و انگیزه رو هر چند روز یه بار جمع می کنم، فلاسک چای می کنم می رم سالن مطالعه. توی راه مادری رو می بینم که مثه حارث داره بچشو می زنه، بچهه تقریبا صداش در نمیاد، می گم حاج خانم چیکار میکنی؟...

 خوب دیگه خودتون جوابشو می دونید دیگه! و خیلی موارد دیگه... یه نیم ساعتی طول میکشه که افکاری که ذهنم توی راه جذب می کنه یکی یکی بکَنَم بندازم دور و شروع کنم به خوندن: "بیاوولف بزرگترین اثر حماسی دوران انگلیسی کهن است که..."، "جاری شدن آنیِ احساساتِ قوی..."

دارم با دوست فرانسویم آنلاین صحبت می کنم، جای مهمی از بحث هم هست، یه دفه می بینیم یاهو مسنجر داره دوباره ساین اینم می کنه، نگا می کنم می بینم مودم داره ریستارت می شه، پِیِشومی گیرم می بینم کابل لَن در اومده چون چند روز پیش دخترِ داداشم به زور کشیده بودش کنده شده، می خوام وصلش می کنم دستم می خوره به لیوان چای، چپه میشه توی قندون، می خوام بریزم رو پشت بوم، در پشت سرمو باز می کنم، چون سیم سه راه رو از سوراخ در به پریز پشت بوم وصل کردم، سیم کشیده میشه، قندون پر چای رو میریزم بیرون، دستام نوچ میشه، یه مورچه رفته پشت گردنم، ماهیچه پام می گیره، مورچه رو میگیرم می ذارم زمین، میرم از پایین قاشق بیارم چای روی جمع کنم، سیمِ سراه کشیده شده  چون در بازه، پام گیر می کنه، از پله ها غِل می خورم ، گلدون محبوبه شبم که از سمنان آورده بودم چپه میشه میریزه رو پیراهن سفیدی که تنها پیراهن اتوشده ی حاضرم هست، 1 ساعت بعدش هم باید برم یه موسسه واسه مصاحبه، همونجا می شینم، دستامو روی موهام میکشم و نفسمو پر زور می دم بیرون، بعد خندم می گیره و قه قه می خندم. "محسن دیوونه شدی؟" "نه بابا، مسلم یه اس ام اس داده..."

هه هه

واقعا چیزی جز خندیدن نمی مونه.

*A Glossary of Literary Terms

**”People drowning in meaninglessness can only be grotesque, their sufferings can only appear tragic by derision.” Eugene Ionesco

*** حسام امامی – "نام نیک"

Underwear

LAWRENCE FERLINGHETTI 

 

I didn’t get much sleep last night  
thinking about underwear
Have you ever stopped to consider
underwear in the abstract 

 When you really dig into it
some shocking problems are raised
Underwear is something we all have to deal with
Everyone wears
some kind of underwear
Even Indians wear underwear Even Cubans
wear underwear
The Pope wears underwear I hope
The Governor of Louisiana wears underwearI saw him on TV
He must have had tight underwear He squirmed a lot
Underwear can really get you in a bind
You have seen the underwear ads for men and women
so alike but so different
Women’s underwear holds things up
Men’s underwear holds things down
Underwear is one thing
men and women do have in common
Underwear is all we have between us
You have seen the three-color pictures
with crotches encircled
to show the areas of extra strength
with three-way stretch
promising full freedom of action
Don’t be deceived
It’s all based on the two-party system
which doesn’t allow much freedom of choice
the way things are set up
America in its Underwear
struggles thru the night
Underwear controls everything in the end
Take foundation garments for instance
They are really fascist forms
of underground government
making people believe
something but the truth
telling you what you can of can’t do
Did you ever try to get around a girdle
Perhaps Non-Violent Action
is the only answer
Did Gandhi wear a girdle?
Did Lady Macbeth wear a girdle?
Was that why Macbeth murdered sleep?

And the spot she was always rubbing -
Was it really her underwear?
Modern anglosaxon ladies
must have huge guilt complexes
always washing and washing and washing
Out damned spot
Underwear with spots very suspicious
Underwear with bulges very shocking
Underwear on clothesline a great flag of freedom
Someone has escaped his UnderwearMay be naked somewhere
Help!
But don’t worry
Everybody’s still hung up in it
There won’t be no real revolution
And poetry still the underwear of the soul
And underwear still covering
a multitude of faults

in the geological sense -
strange sedimentary stones, inscrutable cracks!
If I were you I’d keep aside
an oversize pair of winter underwear
Do not go naked into that good night
And in the meantime
keep calm and warm and dry
No use stirring ourselves up prematurely
‘over Nothing’
Move forward with dignity
hand in vest
Don’t get emotional
And death shall have no dominion
There’s plenty of time my darling
Are we not still young and easy?
Don’t shout.

مو هم نِمَیُم

(با کسب اجازه از آقای Otherwise) ظاهرا مشکل بلاگر حل شده اما به دو دلیل، تا اطلاع ثانوی بنده همینجا می مونم: 1.دو روز زحمت کشیدم تا اینجا رو سر و سامون دادم! 2.هیچ تضمینی نیست که دوباره اینا بلاگر رو نبندن! البته هیچ وقت به سرویس های ایرانی هم اعتماد ندارم، چون واقعا هیچ تضمینی نیست که هر روز صبح که بیدار میشی بلاگ اسکای (یا هر سرویس ایرانی دیگه) سرجاش باشه! مثل کاسپین بلاگ که ورشکست شد و تعطیل شد! و از طرفی خیلی بعیده که یه وقت بلاگر (که متعلق به گوگل هست)‌یا مثلا وردپرس ورشکست بشن! اما خب ما فعلا اینجا می مانیم!